تکخانوارهای ٢میلیون نفری/ تنها زیستی ایرانیها دو برابر شده است
تاریخ انتشار: ۳ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۲۳۹۷۸۳
جامعه > خانواده - روزنامه شهروند نوشت: شهلا کاظمیپور، جامعهشناس و پژوهشگر جمعیت گفت: حدود ٩درصد خانوارها در سال ٨٥، ١٢درصد در سال ٩٠ و ١٢,٧درصد در سال ٩٥، زن سرپرست بودند تعداد خانوارهای تکنفره در سال ٨٥، ٨٨٠هزار نفر در سال ٩٠، ٥/١میلیون نفر و در سال ٩٥، ٢میلیون نفر بود.
نتایج تحقیقی با موضوع «تجرد و تنهازیستی» در یک دوره ١٠ساله نشان میدهد که تعداد خانوارهای تکنفره در سال ٨٥، ٨٨٠هزار نفر در سال ٩٠، ١,٥میلیون نفر و در سال ٩٥، دومیلیون نفر بوده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اینها تنها بخشی از نتایج پژوهشی است که عصر دوشنبه در نشستی با موضوع «تنهازیستی و زندگی مجردی جوانان» از سوی موسسه رحمان برگزار شد و سخنرانی شهلا کاظمیپور، جامعهشناس و پژوهشگر جمعیت و همچنین امیدعلی احمدی، جامعهشناس را به خود دید. بهروز اشرف سمنانی، دانشجوی دکترای جامعهشناسی، مجری برنامه بود. او دو پرسش را مطرح کرد؛ یکی اینکه چرا جوانان امروز ترجیح میدهند سالهای زیادی از زندگیشان را مجرد بمانند و دوم تنهازیستی و مجردی چیست و آیا ما با مسأله تنهازیستی در کشور مواجه هستیم؟ که شهلا کاظمیپور، در پاسخ آمارهایی که نتیجه پژوهشهایش درباره تکزیستی در ایران بود، ارایه کرد. پژوهشی که آمارهای سرشماری کشور را از سال ٨٥ تا ٩٥ مورد توجه قرار داده است: «ما در جمعیتشناسی تعریفی از خانوار داریم، خانوار عبارت است از گروهی از افرادی که زیر یک سقف زندگی میکنند و همخرج هستند، البته موارد استثنایی هم وجود دارد که یکنفرهها را هم خانوار به شمار میروند.
در سرشماریها هم همینطور است، یعنی زمانی که پرسیده میشود چه کسی سرپرست خانوار است و آن یکنفر به تنهایی زندگی کند، همان میشود یک خانوار.» او ادامه داد: «بر این اساس ما خانوارهای تکنفره، دونفره تا ١٠نفره را داریم، در بررسی که مورد توجه قرار گرفت، ما به سراغ خانوارهای تکنفره در ١٠سال اخیر رفتیم. بررسیها نشان داد که تعداد خانوارها در سال ٨٥، ١٧میلیون نفر بود که در سال ٩٠ به ٢١میلیون رسید و در سال ٩٥، ٢٤میلیون خانوار ثبت شد که ٩٠درصد این خانوارها مرد سرپرست هستند و حدود ٩درصد خانوارها در سال ٨٥، ١٢درصد در سال ٩٠ و ١٢,٧درصد در سال ٩٥، زن سرپرست هستند.»
دوسوم خانوارهای تکنفره در ایران، زن هستند
براساس اعلام این جمعیتشناس، تعداد خانوارهای تکنفره در سال ٨٥، ٨٨٠هزار نفر در سال ٩٠، ١,٥میلیون نفر و در سال ٩٥، دومیلیون نفر ثبت شد: «تعداد خانوارهای تکنفره مرد سرپرست، در سال ٨٥، ٣٠٠هزار نفر بود که در سال ٩٥ به ٦٨٠هزار نفر رسید و تعداد خانوارهای تکنفره زن سرپرست، ٥٧٤هزار بود که به یکمیلیون و ٣٠٠هزار در سال ٩٥ رسید. آمارها نشان میدهد که تعداد خانوارهای زن سرپرست افزایش پیدا کرده است.» کاظمیپور اما این افزایش را تنها برای زنان جوان نمیداند، به گفته او، گروهی از زنان تکسرپرست، زنان سالخورده هستند: «آمارها نشان میدهد که دوسوم خانوارهای تکنفره در ایران زن هستند که ٧٥درصد زنان ٧٥سال به بالا، به تنهایی زندگی میکنند.» او نسبت خانوارهای تکنفره به کل را هم در پژوهشی که انجام داده، در نظر گرفته: «نسبت خانوارهای یکنفره به کل هم از ٥.٢درصد به ٨درصد رسیده است.
مرد سرپرستها از ١.٩ به ٣درصد افزایش پیدا کردهاند و زن سرپرستها از ٣.٦درصد رسیدهاند به ٤درصد. البته از نظر تعدادی، کم هستند، به این صورت که از میان کل خانوارهای تکنفره، ٩٠درصدشان مرد هستند و تنها ١٠درصدشان را زنان تشکیل میدهند.» کاظمیپور در ادامه با بیان اینکه در این پژوهش، سن جوانی، ١٥ تا ٢٩سال درنظر گرفته شده است، ادامه داد: «میزان خانوارهای یکنفره برای مردان روی عدد ٢.٥ طی سالهای ٨٥ تا ٩٥ ثابت مانده است، اما برای زنان از ٨١هزار خانوار به ١٤٠هزار خانوار رسیده است.»
وجود ٥میلیون و ٨٠٠هزار مرد و ٥میلیون و ٤٠٠هزار زن ازدواج نکرده
براساس اعلام این پژوهشگر در ادامه بررسی، دامنه سنی برای مجردها وسیعتر گرفته شد، بهطوری که برای مردان ٢٠ تا ٤٤سال و برای زنان ١٥ تا ٣٩سال مدنظر قرار گرفته شد: «آخرین سرشماری نشان میدهد که جمعیت مرد ٢٠ تا ٤٤سال، ١٧,٥میلیون نفر و زنان ١٥ تا ٣٩سال، ١٧میلیون و ٣٠٠هزار نفر هستند، آمار افراد هرگز ازدواجنکرده مرد، ٥میلیون و ٨٠٠هزار نفر و هرگز ازدواجنکرده زن، ٥میلیون و ٤٠٠هزار نفر است که این عدد در مقایسه با آمار سالهای قبل، کاهش پیدا کرده است. بعضی از مسئولان میگویند که باید سالانه یکمیلیون ازدواج ثبت شود، درحالی که با سالی ٥٠٠هزار ازدواج هم روند طبیعی طی میشود.» او به آمار تکزیستها هم اشاره کرد: «از میان مردان ٢٠ تا ٤٤ساله، ٣٤٨هزار نفر تنها زندگی میکنند، یعنی هم مجرد هستند و تنها. در میان زنان هم ١٦١هزار نفر این وضع را دارند که نسبت مجردها به هرگز ازدواجنکردههای مرد ٦درصد است و زنان ٣درصد.»
کاظمیپور این آمارها را اعلام کرد و در ادامه با بیان اینکه در دنیای امروز گروهی از افراد هستند که خودخواسته تنها زندگی میکنند، گفت: «عواملی بر تنهازیستی افراد تأثیر دارد که یکی از آنها تأخیر در ازدواج است، اوایل انقلاب سن ازدواج زنان ١٩,٧ و برای مردان ٢٤سال بود، حالا سن ازدواج زنان به ٢٤.٧ و برای مردان به ٢٨سال رسیده است. عامل بعدی، نداشتن اتکای مالی به خانواده است. طلاق و مهاجرت شغلی و تحصیلی و همچنین کمرنگشدن کارکردهای خانواده و شکاف نسلی را هم باید به سایر عوامل اضافه کرد.» به اعتقاد این پژوهشگر، افرادی که ازدواجشان را به تأخیر میاندازند، همواره دنبال تحصیلات بالاتر و به دستآوردن شغل بهتر هستند. این موضوع بهویژه در میان زنان بیشتر به چشم میخورد، چراکه نگرانند بعد از ازدواج، همسرانشان به آنها اجازه تحصیل در مقاطع بالاتر را ندهند.
٩٦درصد زنان و ٩٨درصد مردان بالای ٤٥ سال ازدواج کردهاند
کاظمیپور در ادامه صحبتهایش به میزان تاهل زنان ٤٥سال به بالا اشاره کرد: «میزان تاهل در این گروه سنی، ٩٦درصد است و برای مردان ٩٨ درصد.» به گفته او، سن ازدواج به تأخیر افتاده، اما از عمومیت آن کم نشده است: «بیشتر جوانان علاقه به ازدواج دارند، اما اینکه ازدواج چه زمانی برایشان اتفاق بیفتد، مشخص نیست، جوانان امروز میخواهند با پتانسیل بالا وارد زندگی مشترک شوند.» او بالاترین میزان ازدواج طی سالهای اخیر را متعلق به سال ٩٥ با ٨٩٠هزار ازدواج اعلام کرد: «تجرد و تنهازیستی به این معنی نیست که فرد هرگز نمیخواهد ازدواج کند.»
با کاهش و فرسودگی سرمایههای اجتماعی مواجه هستیم
امیدعلی احمدی، جامعهشناس، سخنران دیگر این نشست بود که همان ابتدا با استناد به آمارها اعلام کرد: «بهنظر نمیرسد تنهازیستی در کشور، یک موضوع فوقالعاده جدی و بحرانی است.» با اینحال، ایرادهایی هم به آمارگیری خانوارهای تکنفره گرفت: «در آمارگیریها، معمولا زنان تکزیست تمایلی ندارند که تکزیست بودنشان را اعلام کنند، البته باید این موضوع را هم در نظر گرفت زمانی که ما درباره تکزیستی حرف میزنیم، شاید تنها به معنی تکزیستی فیزیکی نباشد. گاهی افراد با خانواده زندگی میکنند، اما احساس تنهایی میکنند. این موضوعی است که خیلی وسیعتر از مسائلی است که در آمارها دیده میشود.»
این جامعهشناس تجرد و تنهازیستی را به موضوع افزایش سن ازدواج و مشکلاتی که بر سر راه ازدواج وجود دارد، گره زد: «زمانی که درباره ازدواج صحبت میشود، به انگیزههای فردی ازدواج اشارهای نمیشود. از سوی دیگر، ما در جامعه با کاهش و فرسودگی سرمایههای اجتماعی مواجه هستیم؛ موضوعی که در ازدواج اهمیت زیادی دارد، درحال حاضر مشارکتها و روابط اجتماعی آسیب دیدهاند و همین موضوع میتواند روی انتخاب افراد در ازدواج تاثیرگذار باشد. در کنار همه اینها امید اجتماعی مطرح میشود. اینکه یک جوان تا چه اندازه میتواند افقهای آینده خود را پیشبینی کند؟ تا چه زمانی در همان حرفهای که کار میکند، میماند؟ و... متاسفانه برای جوانان افقهای آیندهای که میتوانند پیشبینی کنند، تنگتر و محدودتر است. در کنار همه اینها باید این نکته را هم اضافه کرد که درحال حاضر معنای ازدواج در جامعه تقلیل و تنزل پیدا کرده است.»
در ملاکهای ازدواج سرگشتگی دیده میشود
این جامعهشناس در ادامه صحبتهایش، یکی دیگر از مشکلات موجود در ارتباط با ازدواج را گره زدن این نوع رابطه با رابطه جنسی عنوان کرد: «هر جا درباره ازدواج صحبت کردند، آن را راهی برای رسیدن به رابطه جنسی دانستند، درحالیکه ازدواج یک نهاد تاریخی است که بسیاری از مناسبات انسانی را شکل میدهد.» نداشتن برنامه مشخص برای زندگی از سوی جوانان، موضوع دیگری بود که از سوی این جامعهشناس مطرح شد: «یک بررسی در ارتباط با ازدواج انجام شد که نشان میدهد جوانان برنامه مشخصی برای زندگیشان ندارند؛ امیدی به حمایتهای رسمی ندارند. برخی میگفتند پول ندارند، برخی عنوان کردند که روابط متعددی دارند و نمیخواهند ازدواج کنند، حتی عدهای اعلام کردند که نمیخواهند آرامششان با ازدواج از میان برود. متاسفانه آنچه مشاهده میشود این است که در ملاکهای ازدواج یک سرگشتگی دیده میشود.» به گفته او، افرادی که تنها زندگی میکنند دلایل خودشان را دارند، ازجمله دوری از نظارت خانواده، زندگی در شهری غیر از شهری که والدینشان زندگی میکنند، فرار از اصرار خویشاوندان برای ازدواج، داشتن روابط منظم یا نامنظم با دیگران و پیدا نکردن فرد مورد نظر برای ازدواج.
زمانی که قوانین سخت میشود تمایل به ازدواج کم میشود
در ادامه، سمنانی که مسئولیت نشست را به عهده داشت، این سوال را مطرح کرد که اساسا چرا باید ازدواج کرد؟ ازدواج چه امتیازاتی دارد که میتواند برتر از زندگی مجردی باشد؟ علی احمدی اینگونه پاسخ داد: «شرایطی که در خانواده ایجاد میشود، درهیچ نهاد دیگری نمیتوان آن را پیدا کرد. یکی از آنها آرامش است، دیگری اینکه خانواده محل تولید نسل بعدی است، فرد زبان را در درون خانواده میآموزد، همینها را در کنار دلایل دیگر قرار دهیم به این نتیجه میرسیم که حتی کسانی که مدت طولانی تنها زندگی کردهاند باز هم تمایل به ازدواج دارند.» در همینجا، مجری نشست بار دیگر از سخنرانها سوالی پرسید. او گفت چرا با اینکه جامعه به سمت مدرنیزه پیش میرود، اما تمام آداب و رسوم ازدواج به شکل سنتی است و همین هم بر سر راه ازدواج موانعی ایجاد کرده است؟
اینبار کاظمیپور پاسخ داد و به تحقیقی که در دهه ٨٠ از سوی مرکز تحقیقات صداوسیما انجام شده، اشاره کرد: «در این تحقیق سوال شد که افراد از چه طریقی میخواهند با همسرشان آشنا شوند. ٧٠درصد پاسخ داده بودند از طریق دوستی. پس متوجه میشویم که راه آشنایی با طرف مقابل کاملا مدرن است، اما زمانی که موضوع به خانواده کشیده میشود، همه چیز شکل سنتی پیدا میکند. ما بهعنوان فعالان اجتماعی باید تلاش کنیم که اگر ٥٠درصد ماجرا به شکل مدرن جلو رفته، ٥٠درصد مابقی هم به همان شکل ادامه پیدا کند.» به اعتقاد این پژوهشگر جمعیت، مادیگرایی در جامعه کولاک کرده است: «در تمام کشورها زمانی که قوانین سفت و سخت میشود، تمایل افراد به ازدواج هم کمرنگ میشود.»
کاظمیپور در ادامه این نشست در پاسخ به سوال یکی از حاضران که پرسید آسیبهای ناشی از زندگی مجردی چیست؟ توضیح داد: «من از زندگی مجردی تحت عنوان استتار نام میبرم. افراد برای اینکه از ملأعام دور باشند، بهطور مجرد زندگی میکنند، چرا که تنگناهای زیادی برای جوانان در جامعه وجود دارد. ما بحث همباشی را در غرب داریم، اما در ایران این همباشی بیمارگونه است. در کشورهای غربی دو نفر به هم علاقه دارند و با هم دوست هستند، از اینرو با هم زندگی میکنند و در ٩٠درصد هم با هم ازدواج میکنند، اما در ایران همباشی یعنی انحراف. پسری که با دختری زندگی میکند، محال است او را برای ازدواج انتخاب کند. همباشی برای زنان ما یعنی سقوط.»
علی احمدی هم توضیحات خود را اضافه کرد: «زندگی مجردی تهدید نیست، میتواند کارکردهای مثبت خودش را هم داشته باشد. برخی افراد هستند که واقعا نمیتوانند با خانواده زندگی کنند و تحت سیطره پدر و مادر باشند. اینها ناچار هستند بهتنهایی زندگی کنند، اما این را هم باید مورد توجه قرار داد که وقتی کسی تنهایی را انتخاب میکند، خانواده تشکیل نمیدهد و سن ازدواجش بالا میرود و حتی میل به ازدواج در او کم میشود. بههرحال آسیبهای اجتماعی برای این افراد میتواند بیشتر باشد تا زمانی که در دل خانواده هستند.»
در ادامه این پرسش از سخنرانها مطرح شد که با این وضع راه حل چیست؟ علی احمدی پاسخ داد: «نخستین گامی که باید برداشته شود این است که دولت و رسانه نباید نگاه یکسویه به خانواده داشته باشند.
خانواده یک نهاد چندبُعدی است و نباید تنها کارکرد آن را رفع نیاز جنسی دانست. از سوی دیگر، یکی از وظایف خانواده این است که جوانان را برای ازدواج آماده کند. در کنار همه اینها باید مشکل مسکن برطرف شود. خانوادهها معمولا تا آخر عمرشان درگیر مسکن هستند. تا زمانی که مشکل مسکن در جامعه حل نشود، موانع ازدواج بر سر جای خودش میماند. این مشکل مهمترین آسیب را به فرآیند ازدواج وارد کرده و دولت وظیفه دارد در این زمینه اقدام کند.»
یکی از حاضران در این نشست که خود جامعهشناس بود، با انتقاد از صحبتهای سخنرانها گفت که آنها در بحث تجرد، از خانواده دفاع میکنند. او این سوال را پرسید که آیا ازدواج مشکل تنهایی افراد را حل میکند؟ کاظمیپور اما در پاسخی کلی، درباره تجردزیستی گفت: «اگر تجرد و تنهازیستی در جهت خودسازی و توانمندسازی باشد، قابل قبول است،
اما اگر تنهازیستی فقط برای به دست آوردن آزادی بیشتر باشد، آسیبزاست.» او به بررسیهایی اشاره کرد که نتایج آن نشان داده تأخیر در ازدواج بیشتر در میان گروههای تحصیلکرده اتفاق افتاده است: «معمولا افراد ضعیف از نظر اقتصادی زودتر ازدواج میکنند، اما نظر من این است که مشکل ازدواج، تنها موانع اقتصادی نیست.
نمیتوان خیلی به وامهای ازدواج تکیه کرد، ازدواجی که قرار است با وام شکل بگیرد، همان بهتر که صورت نگیرد.» به اعتقاد کاظمیپور، در کشور باید بشدت روی خانواده و ازدواج سالم کار شود: «در کشورهای دیگر وزارت خانواده وجود دارد، اما ما در کشورمان چنین نهادی را نداریم، این در حالی است که متاسفانه در ایران سرمایه اجتماعی خیلی تنزل پیدا کرده است.» علی احمدی هم گفت که جامعه نمیتواند فارغ از خانوادههای سالم به حیاتش ادامه دهد: «یکسری از افراد ترجیح میدهند تنها زندگی کنند، این حق فردی افراد است. ما هم درباره آسیبهایش حرف زدیم، بهطورکلی باید این موضوع را مورد توجه قرار داد که شرایط اجتماعی برای پرورش جوانان ما فراهم نیست.»
47238
کلید واژهها : معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری - سلامت خانواده - سن ازدواج -منبع: خبرآنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۲۳۹۷۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فقط افرادی که در خانوادهای سمی بزرگ شدهاند این ۷ مورد را درک میکنند
نحوه بزرگ شدن شما تا بزرگسالی، چه خوب و چه بد، بر رفتارتان تأثیر میگذارد تجربیات مخرب اولیه زندگی زخمهای عاطفی ماندگاری از خود به جای میگذارند.
آنها اغلب روابط شما را به گونهای تحت تاثیر خود قرار میدهند که درک آن دشوار است.
در ادامه، به بررسی ۷ چیز در زندگی میپردازیم که طبق اصول روانشناسی، افرادی که در خانوادهای با روابط سمی بزرگ شده اند درکشان میکنند.
۱) زندگی در تنش مداوم
بزرگ شدن در یک خانواده سمی میتواند به معنای زندگی در یک تنش دائمی باشد. هرگز نمیدانید که درگیری بعدی چه زمانی رخ خواهد داد روانشناسان خاطرنشان میکنند که اعضای سمی خانواده ممکن است معتاد به درگیریهای مداوم باشند در نتیجه، آنها از نظر احساسی بیش از حد واکنش نشان داده و در جمع یا در فضای خصوصی عصبانیتشان را نشان میدهند.
بزرگ شدن در چنین محیط ناآرامی مانند حرکت در میدان مین بوده که در آن هر قدم مملو از خطر است از لحظهای که از خواب بیدار میشوید، تا زمانی که به رختخواب میروید، یک حس تنش وجود دارد؛ مانند طوفانی که در حال وقوع است.
شما در چنین شرایطی مجبور هستید که همیشه رفتارها و سخنان خود را بررسی کنید و هرگز نمیدانید که یک نظر ظاهراً بی ضرر چه زمانی طوفانی را برمی انگیزد این حالت حتی پس از مستقل شدن به سختی از بین میرود.
۲) احساس میکنید که در افت و خیز احساسی هستید
اعضای سمی خانواده همیشه در آستانه انفجار نیستند گاهی اوقات، آنها آرام، دوستداشتنی و خوب به نظر میرسند. درست پیش از اینکه بدون هیچ هشداری وارد حالت سمی خود شوند.
این دقیقاً همان چیزی است که باعث میشود احساس کنید که انگار در یک ترن هوایی احساسی هستید درست زمانی که فکر میکنید در امانید، یک طغیان شما را به قلمروی دلواپسی پرتاب میکند این تغییرات سریع خلق و خو باعث ایجاد حس بی ثباتی میشوند.
بچههایی که در چنین شرایطی بزرگ میشوند و نمیدانند که چه چیزی انتظارشان را میکشد، ممکن است دچار اضطراب شده و دائماً خود را برای حمله عاطفی بعدی آماده کنند.
۳) مراقبت از دیگران
کودکان در خانوادههای سمی ممکن است خود را در نقشهایی بیابند که معمولاً برای بزرگسالان تعریف شده اند؛ مانند نقش مراقب، این امر آنها را وادار میکند که خیلی سریع بزرگ شوند و کودکی و معصومیت آنها را میرباید.
بر اساس اصول روانشناسی، اگر مجبور باشید از همان ابتدا نقش مراقب را بازی کنید، این احتمال وجود دارد که هویت خود را با انجام کارهایی برای دیگران پیوند دهید.
در حالی که کمک کردن خوب است، با داشتن چنین ذهنیتی این کار را بیش از حد و بدون تعیین مرزهای سالم و توجه به نیازهای خود انجام میدهید.
در این صورت، عزت نفس شما آسیب میبیند. به خصوص اگر این باور را داشته باشید که تنها در صورتی شایسته عشق و احترام هستید که بتوانید به دیگران کمک کنید.
۴) عزت نفس پایین
افرادی که در خانوادههای سمی بزرگ شده اند، اغلب در دوره بزرگسالی با عزت نفس پایین دست و پنجه نرم میکنند اگر در دوران کودکی خود مجبور بودید که با انتقادات بی وقفه کنار بیایید، همان افرادی که باید به شما عشق بیقید و شرط میدادند، باعث شدند که احساس بی ارزشی کنید.
هنگامی که متقاعد شدید بی ارزش هستید، از بین بردن این باور دشوار است. حتی در موقعیتهایی که به طور عینی موفق هستید، ممکن است دچار احساس بی کفایتی و شرم شوید.
بنابراین، اهداف بزرگ تری را برای خود تعیین کرده و اگر نتوانستید به آنها دست یابید، خودتان را سرزنش میکنید.
۵) کمالگرایی
فرزندان خانوادههای سمی میتوانند دچار کمالگرایی شوند. شاید پدر و مادرتان اشتباهات شما را به عنوان یک نقص، به جای بخشی از زندگی عادی تلقی میکردند.
بنابراین، ممکن است این رفتار باعث شده باشد که شما در دوره بزرگسالی فکر کنید که باید از اشتباهات به هر قیمتی اجتناب کرد و تلاش برای کمالگرایی یک هنجار است؛ نه یک استثنا.
تمایل به کمالگرایی همچنین میتواند ناشی از نیاز به کسب تایید یا اجتناب از انتقاد در یک محیط خانوادگی سمی باشد که در درازمدت باعث استرس مزمن و نارضایتی از زندگی خواهد شد.
۶) سرکوب احساسات
محیطهای سرکوبکننده عاطفی در دوران کودکی، بیان آشکار احساسات را برای افراد چالشبرانگیز میکنند.
روانشناسان خاطرنشان کرده اند که سرکوب احساسات یک راهبرد معمول مقابلهای است که توسط اعضای خانوادههای سمی استفاده میشود.
کودکان در چنین خانوادههایی این باور را دارند که ابراز احساسات میتواند منجر به نادیده گرفته شدن یا حتی خشونت و شرمندگی شود؛ بنابراین آنها احساسات خود را سرکوب میکنند که باعث میشود ایجاد روابط عمیق در دوره بزرگسالی چالشبرانگیزتر شود.
اگر نتوانید به طرف مقابل بگویید که واقعاً چه احساسی دارید، چگونه میتوانید به او نزدیک شوید؟
۷) مکانیسمهای مقابلهای ناسالم
بزرگ شدن در یک شرایط سمی میتواند باعث شود مکانیسمهای مقابلهای دیگری در شما شکل گیرند:
کنارهگیری از تعاملات اجتماعی به عنوان راهی برای محافظت از خود در برابر رنجهای عاطفی بیشتر
سوء مصرف مواد مخدر برای از بین بردن درد عاطفی یا مقابله با استرس
انجام رفتارهای خودآزاری در تلاش برای مقابله با احساسات طاقتفرسا یا به دست آوردن حس کنترل
صرف زمان بیش از حد در شبکههای اجتماعی یا خیالبافی به عنوان وسیلهای برای فرار از واقعیتهای زندگی ناکارآمد خانوادگی
منبع: روزیاتو
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی خواندنیها